خیلی پیش ترها، درون گرا تر بودم ، بیشتر با خودم بودم و با کسی زیاد حرف نمی زدم، آن زمان ها پناهگاه حرفهای نگفته ام وبلاگ بود و انبوه دفترچه های خاطراتم؛ هر آنچه با دیگران نمی گفتم؛ می نوشتم ، اینجا شده بود خلوتگاه حرفهایی که با کسی نمی گفتم : "حرفهای من با خودم"
سالها گذشت و دوستانی پیدا کردم؛ یاد گرفتم چطور حرف بزنم، یاد گرفتم شفاف و صادقانه حرف زدن زندگی را راحت تر میکند، یاد گرفتم باید حرف زد و شنید تا درک کنی و درک شوی؛ تا آدمهای بیشتری را بشناسی و آدمهای بهتری را اطرافت پیدا کنی.
توانستم صحبت کنم حرف بزنم و درد دل کنم ، آن وقت وبلاگ کم کم متروکه شد، حرفهایم را به زبان آوردم و قلم کم کم از دستم افتاد.
اما حالا بعد از سالها دوباره حس میکنم نوشتن راحت تر از حرف زدن است. وقتی گوشی برای شنیدن نداری
حرف ,کم ,تر ,، ,لال ,نمی ,راحت تر ,با خودم ,با کسی ,کم کم ,لال میشود
درباره این سایت